یه روز تو دفتر دلم تصویر عشقو کشیدم
تو خلوت سرد تنم یه رد پایی کشیدم
درست مث یه همسفر تو قصه ها می دیدمش
آخه توی دفتر عشق یه رنگ خوب کشیدمش
اما نمیدونم چی شد سیاهی دورش حلقه زد
از توی نقشه دلم چه بی خبر پر زد و رفت
آخه مگه نمیدونست قلبشو قرمز کشیدم؟
دیگه توی دفتر دل تصویر عشق رو ندیدم
کنار عکسش خودمو با چشم گریون کشیدم
چه روز دلخراشی وقتی خواستی جدا شی
قلبمو دادم دستت که عمری داشته باشی
ولی زدی شکستیش بدون هیچ بهونه
عزیزم دلت از سنگه، تو خاطرم میمونه
آخه چرا منو تنها گذاشتی منو با گریه هام جا گذاشتی
همش فکر می کنم شاید از اول منو حتی یه لحظه دوست نداشتی
منو یه قلب داغون،منو چشمای گریون
من عاشق تو قلبت، بودم دو روزی مهمون
منو هوای ابری ،منو بارون پاییز
منو روزای بی تو ،یه قصه غم انگیز
نیلوفرانه تا آخرین نفس دوستت دارم دیوونه
نظرات شما عزیزان:
|